دیگر شعر معروف نادرپور با نام ستاره دور :
تصویرها در آینه ها نعره می کشند :
ـ ما را ز چارچوب طلایی جدا کنید
ما در جهان خویشتن آزاد بوده ایم .
دیوارهای کور کهن ناله می کنند :
ـ ما را چرا به خاک اسارت نشانده اید ؟
ما خشت ها به خامی خود شاد بوده ایم .
تک تک ستارگان ، همه با چشم های تر ،
دامان باد را به تضرع گرفته اند :
کای باد ! ما ز روز ازل این نبوده ایم .
غافل که باد نیز عنان شکیب خویش ،
دیریست کز نهیب غم از دست داده است .
گوید که ما به گوش جهان ، باد بوده ایم
من باد نیستم ،
اما همیشه تشنه ی فریاد بوده ام .
دیوار نیستم
اما اسیر پنجه ی بیداد بوده ام
نقشی درون آینه ی سرد نیستم
اما هر آنچه هستم ، بی درد نیستم :
اینان به ناله ، آتش درد نهفته را
خاموش می کنند و فراموش می کنند .
اما من آن ستاره دورم که آب ها
خونابه های چشم مرا نوش می کنند .